یادداشت نگین شمال از یاسمن ابراهیمی؛ قرار بود گیلان قطب کشاورزی باشد، قرار بود صنعتی داشته باشیم که دشمن طبیعت نباشد، قرار بود بهاران بوتههای چای چونان فرشی سبز زینتبخش شهرهایمان باشند، تابستانها بوی برنج مدهوشمان کند. قرار نبود توتستانها و تلمبارهای کرم ابریشم نابود شود. کمر نوغانداری وقتی شکست که باغهای توت از بین رفت.
نسل جوان هم که دودوتا چهارتا کرد و دید برایش صرف نمیکند و با این شغلها چرخ زندگی درست نمیچرخد نه سراغ نوغانداری رفت، نه شالیکاری، نه چایکاری. در گیلان ما همهچیز برمیگردد به زمین، به این کیمیای گرانبها، البته برای غیربومیها. حالا مردم مهماننواز گیلان، طبیعت و دریا و محیط زیست را با شعارهایی مثل توسعه صنعت توریسم اجاره میدهند و میفروشند، حالا مزارع و باغها تبدیل شده به رستوران و کافه و ویلا، که تقریباً هیچکدامشان هیچ نشانهای از سبک بومی خانههای گیلان ندارند، حالا پردههای سفید و زرد در ورودی بسیاری از زمینها زده شده که «این زمین به فروش میرسد»، حالا کشاورزان دیار رنج و برنج، زمینهای خود را میفروشند و خودشان نقش سرایدار برای سازندگان ویلا را میپذیرند و یا دیگر در آن زمین جایی برایشان نیست و باید جای خود را به غیربومیهای مهاجر بدهند.
سیاست غیرشفاف و بیبرنامگی دولتهایی که یکی پس از دیگری آمدند و رفتند، ناتوانی اغلب کسانی که به نمایندگی از مردم استان ما به مجلس قدم گذاشتند، واردات بیرویه برنج و چای خارجی و عدم اختصاص یارانه مناسب و کافی به محصولات زراعی، و مجموعهای از علل و عوامل دیگر باعث شد که کشاورزان از کشاورزی دلسرد و سرخورده شوند دیگر میلی به فعالیت در این عرصه نداشته باشند. در چنین شرایطی، طبیعی است که کشاورزی، بهویژه به شکل سنتیاش به فعالیت اقتصادی ضعیف و کمبنیه و حتی شکستخورده تبدیل شود و زمینهساز پدیده مخرب و همچنان رو به گسترش فروش و تغییر کاربری اراضی کشاورزی باشد. فروش زمینهای کشاورزی و تغییر کاربری، در کنار تغییرات اقلیمی، سیل مهاجرت گسترده به گیلان را به دنبال داشته که اثرات اجتماعی و فرهنگی آن در جای جای استان ما ـ جاهایی کمتر و جاهایی بیشتر ـ دیده میشود.
همچنین هرساله آمار و ارقام دهان پرکن ورود و خروج گردشگران در سال نو و تابستان ثبت و اعلام میشود، که تیتر خوبی برای برخی رسانهها و گزارش عملکردی هم برای مدیران و مسئولان فراهم میکند. ولی واقعیت پشت این آمارها و ارقام چیز دیگری است.
در نبود مدیریت کلان و زیرساختهای مناسب، این ورود و خروج نه تنها بهرهای نصیب سرزمین شمالی نکرده، که اتفاقاً باعث افزایش برخی تعارضات اجتماعی و پررنگ شدن مشکلات شهری از قبل معضل زباله و ترافیک و تورم شده است. صنعت گردشگری با بیش صد زیرشاخه در بخشهای مختلف مانند گردشگری کشاورزی، سلامت، گردشگری ماجراجویانه، طبیعتگردی، گردشگری غذا و… از درآمدزاترین صنایع دنیا محسوب میشود.
اما وقتی به استان خودمان نگاه میکنیم همین صنعت ـ که میتواند بخش بزرگی از بحران اشتغال را در استان ما چاره کند ـ در نبود نگاه کلان و استراتژیک و تعدد و تشتت ارگانها و سازمانهای تصمیمگیر و متولی و مسئول، نتوانسته جایگاه مناسب خودش را داشته باشد. به عبارت دیگر، در این عرصه آنقدر بد و ضعیف عمل شده که گردشگری هنوز تبدیل به صنعتی پردرآمد و قابلاعتنا برای اقتصاد استان ما نشده است.
این داستان طولانی، که در چند جمله این متن خلاصه نمیشود، محدود به امسال و پارسال نیست. زنگ خطر درباره مسائل این دیار از دههها پیش از سوی دلسوزان و متخصصان به صدا در آمده بود. مدتهاست درباره این چیزها گفتند و حتی فریاد زدند، اما گویا کسی صدایشان را نشنید یا اگر شنید، به روی خودش نیاورد. برخیها هم که گویا خوابیده بودند.
منبع: فصلنامه فرهنگی، اجتماعی «لاهیجان»