حسین قدیانی، وبلاگنویس انقلابی نوشت:
نه تیک آبی گرفتن پیج ابراهیم در ذات خبر عجیبی محسوب میشود، نه حتی عکس یادگاری گرفتن جمیله با خانمهای شلحجاب کشورهای دیگر در کنگرهی زنان تأثیرگذار. پس چرا عادیترین خبرها در کشور ما ضریب هیجانی میگیرند؟ علت واضح است. مسئولین حاضر نیستند چیزهایی را که برای مردم ممنوع کردهاند، برای خودشان نیز ممنوع کنند.
قطع یه یقین، فیلترینگ در عصر ارتباطات جواب نمیدهد. جوانی که بخواهد به واسطهی اینستاگرام دچار بدآموزیهای فرهنگی یا بدآموختگیهای سیاسی شود، حتی با فیلتر کردن اینستا هم به راه خود ادامه میدهد. یک فیلترشکن نصب میکند و خلاص. پس فیلترینگ، نه فقط هیچ مسئلهای را حل نکرده بلکه خود تبدیل به یک مسئلهی دیگر شده است
این روزها هم مثل روزهای قبل از واقعهی دلخراشی که برای مهسا امینی پیش آمد، مردم در اینستاگرام حضور دارند؛ البته با دو تفاوت. اولاً برای آمدن به اینستا باید هزینه کنند و فیلترشکن بخرند. ثانیاً باید صبوری پیشه کنند که بالاخره کدام فیلترشکن بهتر کار میکند و کمتر روی اعصابشان میرود. من اصلاً به این هم کاری ندارم که اینستاگرام فیالواقع به دکان کسب و کار بسیاری از مردم تبدیل شده. این هم نباشد، باز مردم به اینستا و دیگر انشعابات فضای مجازی عادت کردهاند و به یک معنی در این فضا زندگی میکنند.
طرفه حکایت اینجاست که انگار مسئولین پای خود را در یک کفش کردهاند که هر آنچه برای مردم لذتی دارد، از خلقالله سلب شود. چی از این بدتر که مردم حتی برای آمدن به اینستاگرام هم به مسئولین فحش بدهند؟ مسئولینی که از قانونی بودن فیلترینگ حرف میزنند ولی خودشان جلوتر از مردم به این قانون دهنکجی میکنند!
بیخود نیست که تیک آبی رئیسجمهور برای جمهور بدل به تیک عصبی میشود. قانونی که هیچ کس به آن عمل نمیکند، همان بهتر لغو شد تا بیش از این حرمت کلمهی مقدس قانون خدشهدار نشود
بلاشک ادامهی فیلترینگ این شک را در افکار عمومی مبدل به یقین میکند که این وسط یک توجیه اقتصادی وجود دارد؛ همدستی آنکه فیلتر میکند و آنکه فیلترشکن میفروشد. سلمنا! عکس این پست میتوانست معمولیترین عکس ممکن باشد اما عاقبت مردم، دم خروس دولت جمیله [علمالهدی دختر امام جمعه مشهد و همسر رئیس دولت سیزدهم] را باور کنند یا قسم حضرت عباس علمالهدی را؟ معالاسف نظام به اصلاح نیاز دارد و حاکمیت به حکمت.